گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیه 27 ]



... ص : 99
( الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ( 27
ص: 100
بعد از آن بیان فرماید فاسقین و خارج شدگان از فرمان سبحانی و اوامر الهی را که موصوفند به این صفت:
صفحه 71 از 303
الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ: آنانکه میشکنند پیمان خدا را، مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ: بعد از آنکه محکم و استوار کرده بودند. مراد از ابن عهد
چند قول است:
تفسیر برهان از حضرت صادق علیه السلام در این آیه فرماید: الّذین ینقضون عهد اللّه المأخوذ علیهم للّه بالرّبوبیّۀ و لمحمّد بالنّبوّة و
یعنی آنانکه نقض عهد نمودند: «1» لعلیّ بالامامۀ و لشیعتنا بالمحبّۀ و الکرامۀ
-1 آن عهدي که اخذ شده بود از ایشان براي خدا به ربوبیت، و براي حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به نبوّت و براي
علی علیه السلام به امامت و براي شیعیان ایشان به محبت و کرامت.
-2 عهدي که اخذ شده به سبب عقل و آن حجت قائمه است بر بندگان که دالّ است بر توحید و صدق نبوّت انبیاء.
-3 عهدي که خداي تعالی به زبان انبیاء از امّتان ایشان گرفته به آن که چون یکی از ایشان به رسالت مبعوث شود و بر وفق دعوت
خود معجزات نماید، تصدیق او نمایند و کتمان آن ننمایند و مخالفت فرمان او به جا نیاورند. و اشاره به اینست آیه شریفه: وَ إِذْ أَخَذَ
الی آخر الآیه. «2» اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ
-4 عهدي که گرفته است از انبیاء به این وجه که اقامه دین او کنند و متفرق نشوند در آن.
-5 عهدي که اخذ فرموده از علما به اینکه حق را ظاهر کنند و کتمان آن را ننمایند.
وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ: و قطع میکنند آن چیزي را که
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 71 حدیث دوّم (در تفسیر مذکور این حدیث از امام باقر روایت شده است.) )
. 2) سوره آل عمران، آیه 187 )
ص: 101
خدا امر فرموده به آن پیوستگی نمایند. و مراد چیزي است که حق تعالی به قطع آن راضی نیست، مانند تفرقه میان انبیاء و کتابهاي
ایشان به ایمان به بعض و اعراض از بعض، و از جمله آن است اعراض از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قرآن و
مؤمنان و قطع رحم و امثال آن. و از این قبیل است ترك پیوستگی با پیغمبر و امام به اطاعت ایشان، چنانچه خدا امر فرموده، و ترك
صله ذوي القرباي حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلم به مودت و محبت.
در تفسیر برهان- بالاترین رحم و واجبترین آن از حیث حقوق، رحم رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باشد. به درستی که حق
ایشان به سبب حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، چنانچه حقّ خویشان انسان به سبب پدر و مادرش میباشد، و حق
حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم اعظم است از حق پدر و مادر. همچنین حق رحم آن حضرت عظیمتر و قطع آن قبیحتر
.«1» باشد
وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ: و فساد میکنند در زمین، به این وجه که منع مینمایند مردمان را از ایمان و قطع طریق و استهزاء به حق و
اذیت مؤمنان و آنچه باعث اختلال نظام عالم باشد، مانند مؤسسات محرمه و اشاعه و ترویج معاصی الهیه و امور منهیّه اسلامیه که
موجب فساد اخلاق جامعه و اعراض مردم از قوانین مقدّسه الهیه میگردد و تماما فساد در زمین خواهد بود. أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ:
این جماعت موصوفه به صفات سه گانه، ایشان زیانکارند در دنیا و آخرت زیرا سرمایه ایمان و صلاح و ثواب اخروي را بدل کردند
به انکار و فساد و عقاب ابدي.
در منهج، سعد و قاص نقل نموده که مراد به این فاسقان خوارجند که از عهده عهد خارج شده ایمان آورده و بعد آن عهد را
شکستند، و فرمایشات حضرت نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در حق علوي علیه السلام فراموش
__________________________________________________
صفحه 72 از 303
1) همان مدرك. )
ص: 102
نموده با آن حضرت در مقام محاربه برآمدند و آن حضرت هم در بصره با ناکثین محاربه و در صفین با قاسطین و در نهروان با
مارقین مقاتله فرمود.
تنبیه: چون آیات شریفه عبرت به عموم لفظ باشد، نه خصوص سبب پس در هر عصر و زمانی کسانی که متصف به این صفات، از
نقض عهد و قطع رحم و فساد در زمین باشند، مشمول آیه شریفه خواهند بود.
[سوره البقرة ( 2): آیه 28 ]... ص : 102
( کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 28
چون کفار با وجود دلایل ظاهره بر وحدانیت الهی و معجزات باهره بر صدق نبوت حضرت رسالت پناهی صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم و حجج قاهره بر وجوب شکر منعم حقیقی، در انکار و عناد ثابت بودند لذا حق تعالی بعد از وصف آنها به کفر و سوء مقال و
خبث افعال آنها بر طریق التفات خطاب به ایشان فرماید که:
کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ: چگونه کافر میشوید به خدا و به چه جهت ایمان نمیآورید به یگانگی الهی. وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً: و حال آنکه مرده
و معدوم بودید به مرتبهاي که نه اسمی و نه رسمی و نه نامی و نه نشانی از شما هیچ نبود. فَأَحْیاکُمْ: پس زنده گردانید شما را به نفخ
ارواح در ابدان بعد از خلق و تسویه نطقه، ثُمَّ یُمِیتُکُمْ: پس میمیراند شما را بعد از انقضاي اجلهاي شما، ثُمَّ یُحْیِیکُمْ: پس زنده
گرداند شما را در قبر به جهت سؤال و جواب، ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ: پس از آن به سوي ثواب و عقاب و جزاي اعمال بازگشت میکنید
در قیامت.
تنبیه: آیه شریفه برهان مبدء و معاد را بیان فرماید: بدین تقریر: این مطلب مسلم است که شما معدوم، و هیچیک از اقسام وجود را
دارا نبودید.
ذات قادر متعال به حکمت بالغه اعطاء وجود، و کیفیت خاصه از اعضاء و
ص: 103
جوارح به شما مرحمت و تسویه خلقت تام و تمام و آنچه لوازم وجودیه است مقرّر فرمود. و البته عقل سلیم به تصور این آثار متقنه،
دریابد خالق و صانع را و به قاعده ملازمه هر آینه اقرار نماید معاد را زیرا همان ذات خالقی که در اولین مرحله ایجاد نمود او را،
البته در قیامت اعاده فرماید براي جزاي اعمال. پس چگونه منکر شوید خدا را و انکار نمائید قیامت را! تبصره: آیه شریفه ثُمَّ یُحْیِیکُمْ
که بعد از اماته فرموده، دال است بر زنده شدن در قبر و سؤال نکیر و منکر زیرا فرمایش ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ بازگشت قیامت را فرماید.
بنابراین یکی از معتقدات حقه اثنی عشري زنده شدن در قبر میباشد، بلکه اجماع ملت اسلامی و احادیث بسیار وارد شده. از جمله:
ابن بابویه از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده، قال علیه السّلام:
فرمود: نیست از شیعیان ما هر که انکار کند سه چیز را: معراج، .«1» لیس من شیعتنا من انکر ثلثۀ: المعراج و سؤال القبر و الشّ فاعۀ
سؤال قبر، و شفاعت.
و حضرت عبد العظیم علیه السلام در عرض دین خود خدمت حضرت امام علی النقی علیه السلام گوید: و اعتقاد دارم اینکه معراج
حق و مسائله در قبر حق است.
در کتاب کافی از حضرت صادق علیه السلام مروي است که فرمود:
مؤمن را مشایعت کنند ملائکه با ازدحام تا قبرش. زمین گوید: مرحبا به تو، آگاه باش، قسم به خدا هر آینه به تحقیق دوست داشتم
صفحه 73 از 303
که راه رود بر من مثل تو. البته نشان دهم به تو آنچه خواهم نمود، پس وسعت یابد تا چشم او بیند. و داخل شوند بر او دو ملک
نکیر و منکر و روح را برگردانند به او تا میان کمر، و نشانند او را و سؤال کنند: کیست پروردگار تو؟ گوید: خداي تعالی. پرسند:
دین تو چیست؟ گوید: اسلام. پرسند: پیغمبر تو کیست؟
گوید: حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. پرسند: امام تو کیست؟
__________________________________________________
1) بحار الانوار، جلد 6، صفحه 223 ، حدیث 23 (با تفاوت مختصر). )
ص: 104
جواب دهد. پس منادي از آسمان ندا کند: راست گوید بنده من، فرش کنید در قبرش از بهشت و دري از بهشت باز کنید و
بپوشانید او را لباس بهشتی تا بیاید نزد ما و ثواب ما بهتر باشد. آن وقت به او گویند: بخواب، خوابی که خواب دیدن در آن نیست.
و اگر کافر باشد، ملائکه لعنت کنند او را تا قبرش، و زمین گوید خوش نباشد بر تو، آگاه باش قسم به خدا دشمن میداشتم راه
رفتن تو را بر من. هر آینه نشان دهم به تو آنچه نمایم پس چنان تنگ شود بر او که پهلوهایش به هم آید. بعد نکیر و منکر داخل
شوند بر او.
ابو بصیر پرسید: آیا بر مؤمن و کافر به یک صورت آیند؟ فرمود: نه، پس مینشانند او را و سؤال نمایند پروردگار تو کیست؟
زبانش کند شود، گوید: شنیدم از مردم که خدائی میگفتند. پس ملکین گویند: ندانستی.
پرسند: دین تو چیست؟ زبانش سست شود، گویند: ندانستی. پرسند:
پیغمبر تو کیست؟ گوید: شنیدم مردم میگفتند. گویند: ندانستی. و سؤال نمایند از امام زمانش. پس منادي ندا کند: دروغ گوید
بنده من، قبر او را از آتش فرش کنید و دري از جهنم بر او بگشایید تا بیاید ما را، و آنچه نزد ما باشد بدتر است. پس با عمودي سه
ضربت بر او زنند که قبرش پر شود از آتش و اگر عمود را بزنند به کوهها تمام خاك پوسیده شوند. و مسلط گرداند خدا بر او
خارها تا بگزند او را و شیطان مغموم کند او را و میشنوند عذاب او را مخلوقات خدا غیر از جن و انس. و حضرت فرمود:
.«1» هر آینه میشنود میت صداي پاي مردم و حرکت دست ایشان را
قضیه تکلم سلمان علیه السلام با میّت قبل از فوتش، و فاطمه بنت اسد که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به سر قبر با او
تکلم نمودند و غیر آن نیز این مطلب را ثابت گرداند.
__________________________________________________
. 1) فروع کافی، جلد 3، کتاب الجنائز صفحه 239 ، حدیث 12 )
ص: 105
[سوره البقرة ( 2): آیه 29 ]... ص : 105
( هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوي إِلَی السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 29
بعد از آن شمهاي از آیات قدرت خود را بیان فرماید که:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَکُمْ: پروردگار شما آن ذاتی است که به قدرت بالغه آفریده براي انتفاع و فایده شما، ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً: آنچه در
زمین است بتمامه از کوهها و نباتات و جمادات و حیوانات را.
تبصره: آیه شریفه بیان نعمت دیگر است مترتب بر نعمت اولی، زیرا نعمت اولیه ایجاد انسانی است و در این آیه بیان خلق آنچه
بقاي نوع انسان موقوف بر آنست به یک کلمه جامعه اشاره فرماید.
صفحه 74 از 303
تأمل کن که براي مصالح بنی آدم مهیا گردیده خاك براي بنا، و آهن براي :«1» حضرت صادق علیه السلام به مفضل فرماید
صنعتها، و چوب براي کشتیها و غیر آنها، و سنگ براي آسیا و غیر آن، و مس براي ظرفها، و طلا و نقره براي معاملات، و جواهر
براي ذخیره گذاشتن، و حبوبات براي خوردن، و میوهها براي تفکّه، و گوشت براي خوردن، و بوي خوش براي لذّت، و دواها براي
تصحیح بدن، و چهار پایان براي بار برداشتن و سوار شدن، و هیزم براي افروختن، و خاکستر براي ساروج ساختن، و ریگ براي
فرش زمین و چه مقدار میتوان شمرد از امثال آن. خبر ده مرا از کسی که داخل خانهاي شود و نظر کند به خزانهها که مملو باشد از
آنچه مردم محتاجند و هر چیز را بجاي خود بیند آیا تصور میکند که بدون تدبیر و مدبّري و به غیر تقدیر مقدّري به عمل آمده
باشد؟ پس چگونه تجویز توان کرد که عالم با این وسعت که در هر امري از آن انواع مصلحت منظور شده،
__________________________________________________
[...] . 1) توحید مفضل، ترجمه علامه محمّد باقر مجلسی، مجلس اوّل صفحه 74 )
ص: 106
بیمدبري حکیم و صانعی علیم بوجود آمده! ثُمَّ اسْتَوي إِلَی السَّماءِ: پس قصد فرمود به آفریدن آسمان، قصدي به اراده و مشیت
خود، یعنی به قوّت قاهره و اراده ازلیّه.
تفسیر برهان: حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در آیه شریفه فرماید:
خداي شما آن ذاتی است که ایجاد فرمود براي شما آنچه در زمین است، تا عبرت یابید و توسل جوئید به رضوان الهی، و خود را
.«1» نگاهدارید از عذاب سبحانی
پس از آن شروع فرمود در خلق آسمانها و اتقان آن: فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ: پس تسویه فرمود هفت آسمانها را در اعتدال و تساوي
در خلقت، بدون فتور و قصور.
طبرسی در مجمع فرماید: مفسران را در معنی استوي چند وجه است:
-1 قصد خلق آسمان و تسویه آن فرمود. 2- آنکه مستولی شد بر آسمانها به قهر و غلبه خود. 3- آنکه مستولی شد امر و قضاي
الهی به آسمان، یعنی امر و قضاي سبحانی از آسمان به زمین نازل میشود.
وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ: و ذات یگانه حضرت حق به هر چیزي بسیار داناست.
تبصره: آیه شریفه را اشاراتی است:
-1 ارشاد به حکم عقل که وجوب شکر منعم باشد. بدین تقریر که ذات خداوندي که تمام روي زمین بلکه آسمان و زمین و هر چه
در آن است براي انتفاع و بهره و فایده بردن نوع بشر خلق فرموده، کمال انعام و افضال را منظور داشته البته عقل حکم نماید به
وجوب شکر چنین منعمی که هیچ غرضی نداشته مگر افاضه فیض.
-2 ذکر علیم به جاي قدیر که مقتضی آیه باشد، به جهت آنست که چون وصف ذات خود فرمود به قدرت و استیلاء، متصل نمود
این دو را به
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 72 )
ص: 107
علم زیرا آسمان به این هیئت غریب و نظمی عجیب و طریق اکمل و وجه احسن، هر آینه مشعر باشد به عالمیت صانع عالم به جمیع
عالمیان. لذا در عقب آن فرمود: وَ هُوَ بِکُ لِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ که به منزله تعلیل است. کأنّه فرماید: به جهت آنکه چون ذات یگانه خالق
آسمان و زمین و آنچه در آنها باشد، عالم است به حقایق اشیاء، لذا آنها را بدین طریق احسن و اکمل و انفع خلق فرمود.
صفحه 75 از 303
-3 دالّ است بر آنکه خالقی که فعل او بر این ترتیب عجیب و تشکیل غریب باشد، البته علیم خواهد بود.
-4 متضمن است ردّ و ابطال توهّمات کفار را که ابدان متفرقه و اجزاء متشتته چگونه عودت یابد! حق تعالی بیان فرماید که خدا به
هر شیئی داناست. و به علم ازلی میداند ذرات اجزاء هر فرد انسانی را به هر مکانی و به هر کیفیتی، و به قدرت تامّه و به حکمت
بالغه و به اراده محضه جمعآوري فرموده، صورت بندي کرده به نفخه اسرافیل علیه السلام روح در آنها دمیده تمامی اولین و
آخرین یک مرتبه زنده شده و به عرصه قیامت حاضر آیند.
[سوره البقرة ( 2): آیه 30 ]... ص : 107
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَۀِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ
( لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ ( 30
چون حق تعالی ذکر نمود نعمت حیات، و بیان فرمود خلق آسمان و زمین و آنچه بقاي نعمت حیات منوط به آنست بعد از آن
نعمت خلق آدم ابو البشر علیه السلام که اصل همه آدمیان است و ذکر شرافت و فضیلت او
ص: 108
موجب سر افرازي اولاد اوست، بیان فرمود:
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَ ۀِ: و یاد بیاور، و منتهی شود علم تو زمانی را که فرمود پروردگار تو جمیع ملائکه را یا جمعی از ایشان- که
بعد از استیصال بنی الجان در زمین ساکن بودند- إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً: به درستی که من قرار دهندهام در جمیع زمین
جانشینی در اقامه حق و تدبیر امر. مراد، حضرت آدم صفی اللّه- علی نبینا و آله و علیه السلام- است. یا قرار دهندهام خلقی و بدلی
را بعد از بنی جانّ که به سبب عصیان و طغیان مستأصل شدند و مراد آدم علیه السلام و ذریه او باشد.
تبصره: علامه مجلسی فرماید: اجماع مسلمین است، مگر کمی از فلاسفه، بر وجود ملائکه که اجسام لطیفه نورانیّهاند، صاحبان دو
بال و سه بال و چهار بال و زیادتر، قادرند بر تشکل به اشکال و صور مختلفه بر حسب حکمت و مصلحت به قدرت خدا، و براي
آنها حرکات صعود و نزول است، و انبیاء و اوصیاء آنها را دیدهاند. و قول به تجرّد آنها و تأویل به عقول و نفوس فلکیّه و قوا و
طبایع و غیره، خارج از طریق حق و ناشی از شبهات واهیه است. پس باید اول پیغمبر را شناخت و بعد ماوراء الطبیعه را از او تعلیم
نمود زیرا به واسطه ربط نبی با عالم غیب در نظر او مکشوف و از انظار سایرین محجوب است.
علی بن ابراهیم قمی روایت نموده از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد از ملائکه: آیا آنها بیشترند یا بنی آدم؟ فرمود: قسم به
ذاتی که جان من در تحت قدرت اوست، هر آینه ملائکه الهی در آسمانها بیشترند از عدد خاك زمین، و نیست محل قدمی در
آسمان مگر آنکه ملکی تسبیح و تقدیس میکند خدا را، و نیست درختی و نه ریگی در زمین مگر ملکی موکّل به آن است که هر
روز عمل آن را به بارگاه الهی آورد و حال آنکه خدا دانا باشد به آن، و نیست هیچ یک از ایشان مگر آنکه تقرب جوید هر روز به
خداي تعالی به ولایت ما اهل بیت و استغفار کند براي دوستان ما و
ص: 109
.«1» لعن نماید دشمنان ما را و درخواست کند نزول عذاب بر آنها
تنبیه: مراد از خلیفه در آیه شریفه، حضرت آدم علیه السلام است و هر پیغمبري که حق تعالی خلیفه خود قرار داده در زمین، به
جهت سیاست مردم و تکمیل نفوس و اصلاح معاش و معاد و نفوذ امر الهی در میان خلق.
و استخلاف، نه به جهت احتیاج خداي تعالی است به خلیفه بلکه به سبب قصور بشر است از قبول فیض و تلقّی اوامر او بیواسطه. و
لذا انبیاء را از جنس بشر قرار داد نه ملائکه.
صفحه 76 از 303
بنابراین آیه شریفه دلالت دارد بر آنکه تعیین خلیفۀ اللّه باید به جعل و وضع الهی باشد، یعنی پیغمبر و امام باید از جانب خدا
تخ ّ صص یابد زیرا فرموده من قرار دهندهام خلیفه در زمین، و جعل را تخصیص به ذات احدیت خود داده و بندگان را ممنوع ساخته
از مداخله در آن. و چون باید میان خلیفه خدا و حق تعالی ربط معنوي باشد، همچنین میان خلیفه پیغمبر و حضرت پیغمبر باید تشابه
صوري و معنوي باشد، نه تباین کلی. یعنی از حیث علم و فضل و کمال و اخلاق و صفات حسنه، قرین بلکه نفس نفیس او باشد.
پس خلیفه و جانشین بلافاصله بعد از حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به نصّ خدا حضرت امیر المؤمنین علی علیه
السلام است نه غیر.
از حضرت امیر المؤمنین مروي است که فرمود: «2» بیان: در تفسیر برهان
هر که نگوید من چهارمین خلفاء چهارگانهام، پس بر او باد لعنت خدا.
حسن بن زید از حضرت صادق علیه السلام تفسیر این کلام را خواهد.
حضرت بیان فرماید که خدا فرمود وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَۀِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً پس آدم علیه السلام اول خلیفۀ اللّه باشد و
فرمود یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِیفَۀً فِی الْأَرْضِ پس داود خلیفه دوم باشد و سومی هارون خلیفه حضرت موسی علیه السلام است. پس
حضرت امیر المؤمنین علی
__________________________________________________
1) سفینۀ البحار، جلد 2، صفحه 546 (بنقل از تفسیر قمی و بحار الانوار). )
. 2) تفسیر برهان، جلد اوّل صفحه 75 ، حدیث 13 )
ص: 110
علیه السلام خلیفه حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چهار میباشد.
قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها: گفتند ملائکه: آیا قرار میدهی در زمین، مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ: کسانی را که فساد کنند در زمین و
بریزند خونهاي امثال خود را به غیر حق که اعظم گناهان است. صدور این کلام از ملائکه بر وجه استعلام و استکشاف از حکمت و
مصلحت آن بوده، نه بر وجه اعتراض، زیرا ملائکه معصومند از صفات قبیحه و معاصی.
وَ نَحْنُ نُسَ بِّحُ بِحَمْدِكَ: و حال آنکه ما تنزیه میکنیم تنزیهی که مقترن به حمد و ثناي تو باشد، وَ نُقَدِّسُ لَکَ: و به پاکی تو را
میخوانیم و صفات نقص را از ذات تو دور و تو را به عظمت و جلال یاد کنیم. قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ: فرمود خداي تعالی در
جواب ملائکه: به درستی که من میدانم آنچه را که شما نمیدانید در خلق این خلیفه و جعل آن از حکم و مصالح غیبیّه.
تفسیر علی بن ابراهیم قمی و علل الشرایع صدوق از حضرت باقر علیه السلام که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: چون
خداي تعالی اراده فرمود خلقی را بیافریند، بعد از گذشتن از جن و نسناس در زمین هفتاد هزار سال، حجاب آسمانها را مرتفع و
امر فرمود ملائکه را به نظر در زمین.
چون ملائکه دیدند معاصی و فساد در زمین و خونریزي را، بزرگ آمد بر ایشان و غضب نمودند. براي خدا عرض کردند:
پروردگارا تو عزیز و قادر عظیم الشأن و این خلق تو ذلیل حقیر متقلب به نعمت تو و متمتع به عافیت تو و در قبضه تصرف تو،
معصیت تو را نمایند به این گناهان بزرگ با این حال غضب نفرمائی و انتقام نکشی، و تو میشنوي و میبینی و به تحقیق عظیم
است بر ما و بزرگ دانیم آن را به ساحت کبریائی تو. خطاب شد:
من قرار دهم در زمین خلیفهاي تا حجت من باشد بر خلق. عرض کردند: آیا قرار دهی کسانی را که فساد و خونریزي نمایند؟ این
خلیفه را از ما مقرّر فرما که حسد و بغض و خونریزي نداریم و تسبیح و تقدیس ذات یگانه تو را کنیم. حق تعالی خطاب فرمود: من
میدانم آنچه را که شما نمیدانید. به
صفحه 77 از 303
ص: 111
درستی که من اراده فرمودم خلق خلیفهاي به قدرت کامله خود، و قرار دهم از ذرّیه او انبیاء مرسلین و عباد صالحین و ائمه هادین، و
مقرر سازم ایشان را خلفاء خود بر بندگان در زمین که هدایت کنند ایشان را به طاعت، و نهی نمایند از معصیت، و حجت من باشند
«1» . بر خلق و ترساننده ایشان
[سوره البقرة ( 2): آیه 31 ]... ص : 111
( وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَۀِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 31
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها: و تعلیم فرمود خداوند آدم ابو البشر را، به این وجه که او را الهام فرمود نامهاي همه مخلوقات را از علوي و
سفلی.
مفسرین را در این اسماء وجوهی است:
-1 ابن عباس و مجاهد و اکثر متأخرین برآنند که: اسماء موجودات و تمام صناعات و عمارات و اطعمه و ادویه و استخراج معادن و
غرس اشجار و آنچه متعلق به دنیاي بشر است.
-2 قتاده گفته: مراد معانی اسماء میباشد، زیرا اسماء بدون معانی فایدهاي بر آن مترتب نیست.
-3 مراد لغاتی است که ذریه او به آن تکلم نمایند.
-4 مراد اسامی حجج باشند، و این اصح و اقوي است، چنانچه حدیث شریف بعد ذکر میشود.
ثُمَّ عَرَضَ هُمْ عَلَی الْمَلائِکَۀِ: پس از آن عرضه نمود مسمّیات اسماء را به ملائکه، و بر وجه تنبیه ایشان را مخاطب ساخته، فَقالَ أَنْبِئُونِی
بِأَسْماءِ هؤُلاءِ: پس فرمود خبر دهید مرا به نامهاي این مسمّیات، إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ: اگر هستید راستگویان در آنکه سزاوارتر باشید به
خلافت از غیر،
__________________________________________________
. 1) مدرك پیشین، صفحه 76 ، حدیث 5 )
ص: 112
به جهت عصمت و چون شما با وجود مشاهده مسمّیات، علم به اسامی ندارید، چگونه عالم شوید به امور باطنه آن و اصلح باشید به
خلافت و تدبیر امور زمین؟! ملائکه به عجز و قصور خود معترف و در مقام اعتذار برآمده:
[سوره البقرة ( 2): آیه 32 ]... ص : 112
( قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ( 32
قالُوا سُبْحانَکَ: گفتند تنزیه میکنیم تو را تنزیهی که لایق عظمت و جلال تو باشد، از اینکه غیر از ذات یگانه تو عالم به امور غیبیّه
باشد. لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا: نیست هیچ علمی ما را مگر آنچه تعلیم فرمودي ما را، و علم مسمّیات از آن جمله نیست. إِنَّکَ أَنْتَ
الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ: به درستی که ذات یگانه تو بسیار دانا به جمیع معلومات است بر وجهی که هیچ چیز بر تو پوشیده نیست، و حکیمی
در تمام امور که آنچه فرمائی و بجا آوري بر وفق حکمت و مصلحت باشد. پس به علم ازلی میدانی منصب خلافت را که شایسته
و سزاوار است.
[سوره البقرة ( 2): آیه 33 ]... ص : 112
صفحه 78 از 303
قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ
( تَکْتُمُونَ ( 33
چون ملائکه به عجز و قصور خود معترف شدند، حق تعالی از جهت اظهار فضیلت و شرافت آدم علیه السلام بر ملائکه فرماید:
قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ: فرمود اي آدم خبر ده و اعلام کن ملائکه را به نامهاي مقدّسه حجج الهیه یا نامهاي مسمّیات را که به
ایشان
ص: 113
عرضه داشته شده بود. فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ: پس چون خبر داد آدم ملائکه را به نامهاي مقدسه حجج الهیه، قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی
أَعْلَمُ:
فرمود خداي تعالی ملائکه را بر وجه آگاهی: آیا نگفتم شما را؟ یعنی البته گفتم شما را که من میدانم، غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ:
پنهانی و غیبهاي آسمانها و آنچه پنهان است از امور زمین، چنانچه میدانم آنچه را که عالم ساختم شما را. حاصل آنکه داناي نهان
و آشکارا و علم ازلی الهی محیط به همه اشیاء و هیچ چیز بر او مخفی نیست، وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ: و میدانم آنچه آشکارا و ظاهر
میکنید از گفتار، وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ: و آنچه کتمان مینمائید از اولویت به خلافت و افضلیت و اعلمیت نسبت به غیر.
تبصره: در آیه شریفه اشاراتی است:
-1 تعریض بر معاتبه ملائکه بر ترك اولی، زیرا اولی این بود که ایشان از استعلام توقف نموده منتظر باشند تا حکمت این نوع
خلقت بر آنها ظاهر شود.
-2 دلالت دارد بر فضیلت انسان و مزیت علم بر عبادت.
-3 آگاهی به آنکه علم یکی از شرایط عمده خلافت میباشد.
-4 دالّ است بر افضلیت آدم علیه السلام بر ملائکه زیرا آدم علیه السلام اعلم از ملائکه و البته اعلم افضل و اشرف باشد.
تعلیم اسماء: تفسیر برهان: ابن بابویه، صدوق به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که خداي تعالی تعلیم فرمود
آدم علیه السلام را اسامی حجج خود، تماما، پس عرضه داشت ایشان را در حالتی که ارواح بودند بر ملائکه، و فرمود خبر دهید مرا
به اسامی این ارواح، اگر راستگو هستید به اینکه شما سزاوارترید به خلافت در زمین از آدم علیه السلام به جهت تسبیح و تقدیس
خود. پس ملائکه گفتند: منزه است ذات یگانه تو، نیست هیچ علمی ما را مگر آنچه تعلیم فرمودي، به درستی که تو علیم حکیم
هستی. خداوند تبارك و تعالی فرمود به آدم: خبر ده ملائکه را به نامهاي ایشان. پس چون آدم علیه السلام خبر داد آنها را به
ص: 114
اسامی حجج، آگاه شدند به بزرگی منزلت و قدرت ایشان نزد خداوند عز و جل، و دانستند که ایشان سزاوارند به اینکه خلفاي الهی
باشند در زمین و حجتهاي سبحانی در مخلوقاتش. پس غایب ساخت آنها را از نظر ایشان و اقرار گرفت از ایشان به محبت و ولایت
«1» ؟ آنان، و فرمود: آیا نگفتم شما را که من میدانم غیب آسمان و زمین را و میدانم آنچه ظاهر نمائید و آنچه کتمان کنید